پسر سی سالهای روی تخت شمارهی چهار بخش افتاده و از ساعت سه و نیم بعد از ظهر تا هشت و ربع که شیفتم تموم بشه به فاصلهی هر پنج دقیقه یک حملهی تشنج تونیک کلونیک داره ،ما از صدای لرزش تخت برمیگردیم و متوجه شروع یه حملهی جدید میشیم. از دست ما و رزیدنتهای نورولوژی فقط همین برمیاد که با چهرهای غم زده به تشنجهاش خیره بشیم و فکر کنیم که بیچاره،با این سنش!
از یکی از روستاهای اطراف اومدن ، پدرش میگفت تو بچگی یبار معلم زده تو سرش بعدش رفته اتاق عمل و سرش عمل شده ، اینکه چه عملی و اینکه چیکار کردن رو سرش رو نمیدونه.
علم هم چیز مسخریهای، همیشه وقتی بهش نیاز داری ، کاری ازش برنمیاد !
درباره این سایت